آبـگــــــون | ||
به نام خدا خونه رو خوب تمیز کرده بود. همه جا برق میزد و بوی خوشی میداد. خسته شده بود اما ارزش داشت چون احساس میکرد برای یه فصل نو از زندگی آماده ست. نه تنها خودش سعی میکرد دیگه از کثیفی و بینظمی تو خونهش خبری نباشه، بلکه مواظب اطرافیانش هم بود که نکنه کاری کنن که باعث بشه زحمتهاش هدر بره. او حالا خیلی خوشحال بود از اینکه وظیفه به این مهمی رو عقب ننداخته و فرصت رو از دست نداده؛ممکن بود به هر دلیل و بهانهای خودش رو از این لذت شیرین محروم کنه! شب که سرش رو روی بالش گذاشت، خدا رو شکر کرد و آروم خوابید.
فرصتها با سرعتی بیش از حد تصور ما میگذرند و ما غافل از اینکه دیگه هرگز برنمیگردند، اونها رو از دست میدیم. کاش قدری به خونه دلمون و تکوندن غبارهای گناه از اون فکر کنیم!
********************************** «پس ای عزیز، هر چه زودتر دامن به کمر بزن و عزم را محکم و اراده را قوی کن؛ و از گناهان تا در سن جوانی هستی یا در حیات دنیایی میباشی، توبه کن و مگذار فرصت خداداد از دستت برود و به تسویلات شیطانی و مکائد نفس اماره اعتنا مکن.» خمینی، روحالله، چهل حدیث، تهران، مرکز فرهنگی رجاء، چاپ دوم، ص 233. [ دوشنبه 92/12/12 ] [ 11:56 عصر ] [ آبگون ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |