آبـگــــــون | ||
به این فکر میکردم که اگه ما دوست داریم بچههامون کمتر از وسایل الکترونیکی استفاده کنن، به وایبر و اینستاگرام و بازیهای رایانهای انقدر وابسته نباشن، مثل زمان بچهگی خودمون بیشتر برای درس خوندن وقت بذارن و در زمانهای اضافه در کنار خانواده بنشینن و از حرفهای دلشون بگن، چی کار باید بکنیم؟!
اصلن آیا خود ماها که مدام حرص بچههامون رو میخوریم و فریاد میزنیم که «یه دقه چشم بردار از اون لعنتی! کی میخوای بلند شی از پای این فلان فلان شده؟ بس کن، مگه تو درس نداری؟! ...» تونستیم الگوی خوبی برای اونها باشیم؟ آیا ما هم در استفاده از کامپیوتر، موبایل، شبکههای اجتماعی و ... افراط نکردیم؟ آیا خودمون به دنیای مجازی معتاد نشدیم؟ اگه مدتی از این ابزارها دور باشیم، به محض اینکه بهشون دسترسی پیدا میکنیم، اولین کارمون چک کردن ایمیلها و چتهای گروههای اینترنتی و لایکها و ... نیست؟ کلاهم رو قاضی کردم و دیدم این خود ماییم که الگوی خوبی برای بچههای نازنینمون نیستیم و با زیادهرویهامون مهارتهای اجتماعی اونها رو به خطر میندازیم.
امشب بعد از طرح این بحث توی خونه، جاتون خالی، یک «مار، پله» شاد و پر خاطره بازی کردیم و تا تونستیم فریاد زدیم. ... [ پنج شنبه 93/10/4 ] [ 11:11 عصر ] [ آبگون ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |